آیا تا به حال پروژهای را با شور و اشتیاق آغاز کردهاید، اما در نیمه راه، انگیزهتان فروکش کرده یا موانع ذهنی شما را متوقف ساختهاند؟ این تجربهای مشترک میان تمامی افرادی است که در مسیر علمجویی و دستیابی به اهداف بزرگ گام برمیدارند. برای علمجوها، یعنی کسانی که پیوسته در حال یادگیری، نوآوری و تلاش برای ارتقای سطح دانش و توانمندیهای خود هستند، چالش “شروع کردن و ادامه دادن” یک دغدغه حیاتی است. اینجاست که کتاب ارزشمند «هنر دستیابی» (The Achievement Habit) اثر برنارد راث، استاد برجسته مهندسی و یکی از بنیانگذاران دانشکده طراحی استنفورد (d.school)، به عنوان یک راهنمای عملی و الهامبخش، افقهای جدیدی را پیش روی ما میگشاید.
این اثر صرفاً یک کتاب انگیزشی نیست؛ بلکه یک چارچوب فکری مبتنی بر اصول علمی و روانشناختی است که به ما میآموزد چگونه دستیابی و تحقق بخشیدن به رویاها را به یک عادت انکارناپذیر تبدیل کنیم. با توجه به اهمیت تقویت روحیه نوآوری و عملگرایی در میان علمجوها و نقش حیاتی آن در جشنواره اندیشمندان و دانشمندان جوان، که بستری برای شکوفایی استعدادهای نوین است، در این مقاله به بررسی عمیق مفاهیم کلیدی این کتاب میپردازیم. ما با هم کشف خواهیم کرد که چگونه تفکر طراحی، میتواند از یک ابزار حل مسئله سازمانی، به یک کاتالیزور قدرتمند برای تحول فردی ما بدل شود.
برنارد راث و میراث تفکر طراحی
برنارد راث، نویسنده کتاب «هنر دستیابی»، نه تنها یک استاد مهندسی با بیش از پنجاه سال سابقه تدریس در دانشگاه استنفورد است، بلکه یکی از اندیشمندان پیشرو در علم رباتیک و از چهرههای محوری در تأسیس دانشکده طراحی استنفورد (d.school) به شمار میرود. این پیشینه آکادمیک و صنعتی، اعتبار بینظیری به رویکرد او در این کتاب میبخشد. او که از سال ۱۹۶۲ وارد دانشکده استنفورد شد، همواره دغدغه افزایش درک و توانمندی دانشجویان برای دستیابی به یک زندگی رضایتبخشتر را داشته است.
تفکر طراحی (Design Thinking)، که محور اصلی آموزههای راث در این کتاب است، رویکردی انسانمحور، عملی و خلاقانه برای حل مسائل است. این روش، برخلاف رویکردهای سنتی که بر تحلیل صرف متمرکز هستند، به ما میآموزد که به جای تمرکز بر یافتن “راهحل درست”، بر یافتن “سؤال درست” تمرکز کنیم. در ابتدا، تفکر طراحی عمدتاً برای نوآوریهای سازمانی، صنعتی و دولتی به کار میرفت؛ اما راث هوشمندانه این ابزار قدرتمند را در چارچوب توانمندسازی و تحول فردی پیادهسازی کرده است.
راهحلمحوری در برابر مسألهمحوری: راث با زبان ساده و مملو از داستانهای جذاب و تجربیات شخصی (خود و دانشجویانش)، به خواننده میآموزد که بزرگترین مانع دستیابی، اغلب نه کمبود توانایی، بلکه موانع ذهنی و روانی ما هستند. او تلاش میکند تا با به چالش کشیدن دغدغهها و پیشفرضهای ما، اعتماد به نفس لازم برای “شروع کردن” را تقویت کند، حتی اگر شکستهای احتمالی در مسیر وجود داشته باشند.
تفکر طراحی، رویکردی نو در حل مسائل زندگی
کتاب «هنر دستیابی» بر این اصل استوار است که دستیابی به اهداف و تحقق بخشیدن به آرزوها یک مهارت قابل یادگیری است؛ درست مانند یک عضله که با تمرین و انعطافپذیری، قویتر میشود. راث در این کتاب، استراتژیهای مبتنی بر تفکر طراحی را به عنوان ابزاری برای کشف ظرفیتهای وجودی ما در ایجاد تغییرات مثبت و سازنده معرفی میکند.
اجزای کلیدی تفکر طراحی در زندگی شخصی:
- همدلی (Empathize) با خود و مسأله: در تفکر طراحی، مرحله اول، درک عمیق مسأله است. در سطح فردی، این به معنای درک صادقانه موانع درونی، بهانهها و دلایلی است که ما را از اقدام باز میدارند. بهانهها، از نظر راث، چیزی جز روشهایی برای اجتناب از تصمیمگیری و تغییر رفتار نیستند. راث تأکید میکند که ما باید معنای ثابت و از پیش تعیین شده را از رویدادها و افراد بگیریم تا بتوانیم آنها را از منظری نو ببینیم و فرصتهای جدید را کشف کنیم. او میگوید: “اگر تمام روز را به دلیلهایی که برای انجام ندادن کاری دارید، اختصاص دهید، تمام روز را به این کار اختصاص دادهاید.”
- تعریف مجدد مسأله (Redefine): اغلب اوقات، ما در حال تلاش برای حل یک “مسأله نادرست” هستیم. تفکر طراحی به ما کمک میکند تا با تغییر زاویه دید (Reframing)، مسأله اصلی را کشف و تعریف کنیم. برای مثال، اگر هدف شما “نوشتن یک کتاب” است، راث پیشنهاد میدهد آن را به “اختصاص ۳۰ دقیقه در روز به نوشتن” تغییر دهید. این تغییر، مسأله را از یک هدف بزرگ و دلهرهآور، به یک اقدام کوچک و عملی تبدیل میکند.
- ایدهپردازی و اقدام (Ideate and Prototype): در این مرحله، راث بر مفهوم حیاتی “عمل کنید، سعی نکنید” تأکید میکند. او به شدت اصرار دارد که باید از خیالبافی و تئوریپردازی محض دست کشید و به سرعت وارد فاز اجرا شد. در جشنواره اندیشمندان و دانشمندان جوان نیز، ایدههای ارزشمند تنها زمانی به ثمر مینشینند که از حد بومهای ذهنی فراتر رفته و به فاز عمل و آزمون وارد شوند. راث میگوید: تفاوت بین “تلاش کردن” و “انجام دادن” در قصد و توجه است. وقتی شما “تلاش” میکنید، در صورت شکست، به راحتی تسلیم میشوید؛ اما وقتی “انجام میدهید”، متعهد میشوید که راهی برای موفقیت بیابید.
- غلبه بر “ثبات عملکردی” (Functional Fixedness): همانطور که در بخشی از کتاب آمده، بسیاری از ما تحت تأثیر پدیدهای شناختی به نام “ثبات عملکردی” هستیم. این پدیده باعث میشود که ما اشیاء، رویدادها یا حتی تواناییهای خود را صرفاً در چارچوبهای معمول و مرسوم ببینیم. راهحلهای نوآورانه و دستیابی به نتایج متفاوت، زمانی پدید میآید که ما بر این ثبات عملکردی غلبه کنیم و به دنیای اطراف خود از دیدگاه “هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست” بنگریم و برای ابزارها و قابلیتهای موجود، کاربردهای جدید و خلاقانه بیابیم.
راهبردهای عملی برای تبدیل دستیابی به عادت (Achievement Habit)
علمجوها برای موفقیت در مسیر تخصصی خود، به مجموعهای از راهبردهای ذهنی و عملی نیاز دارند که راث آنها را به سادگی و تأثیرگذاری تمام معرفی میکند:
۱. حذف “بهانهها” با تغییر زبان: یکی از کوبندهترین مفاهیم کتاب، تمرکز بر ویرانگری بهانهها است. راث میگوید: «دلایل» و بهانهها، تنها برای اجتناب از مسئولیتپذیری و تغییر رفتار هستند. یکی از تکنیکهای زبانی کلیدی که راث پیشنهاد میدهد، جایگزینی کلمه “اما” با “و” است.
- مثال سنتی: “من میخواهم یک مقاله علمی بنویسم، اما وقت ندارم.” (اینجا “وقت ندارم” بهانهای برای توقف است.)
- رویکرد راث: “من میخواهم یک مقاله علمی بنویسم، و وقت کمی دارم.” (با این تغییر، شما واقعیت محدودیت را میپذیرید اما متوقف نمیشوید؛ بلکه به دنبال راهحلی خلاقانه برای مدیریت زمان محدود میگردید).
۲. قدرت ادراک و معناسازی (No Meaning): راث معتقد است که ما به هر رویداد، فرد یا شیئی، معنایی ثابت و ذهنی نسبت میدهیم که اغلب مانع تغییر و انعطافپذیری ما میشود. او از ما میخواهد که این معناسازی ذهنی را به چالش بکشیم و بپذیریم که معنی ثابت وجود ندارد؛ بلکه ادراک ماست که جهان را شکل میدهد. اگر باور کنیم که «ما یک انجامدهنده و دستیابنده هستیم»، در نهایت تبدیل به همان خواهیم شد. این دیدگاه، به علمجوها قدرت میدهد تا هویت خود را به عنوان فردی موفق در نظر بگیرند و نه به عنوان کسی که در یک دایره باطل “تلاش و شکست” گیر افتاده است.
۳. تقویت روحیه با تمرکز بر “کار انجام شده” (Doing over Finishing): راث پیشنهاد میکند که برای حفظ انگیزه و تقویت عادت دستیابی، تمرکز خود را بر روی کاری که در حال انجام است بگذاریم، نه بر نتیجه نهایی. این دیدگاه، شکست را از یک مانع مطلق، به یک بازخورد و فرصت یادگیری تبدیل میکند. برای یک علمجو، این به معنای قدردانی از زمان صرف شده برای آزمایش، مطالعه یا نوشتن است، حتی اگر نتیجه اولیه ناموفق باشد. این رویکرد، در ذات خود، شکست را از ماهیت تخریبی خارج کرده و آن را به بخش ضروری از فرآیند خلاقیت و نوآوری بدل میسازد.
۴. همکاری به جای شبکهسازی (Making Friends not Networking): راث بر اهمیت روابط عمیق و دوستانه در برابر صرفاً شبکهسازی تجاری تأکید دارد. او معتقد است وقتی شما با نیت صادقانه کمک کردن به دیگران وارد یک رابطه میشوید، از دیدگاه فراوانی (Abundance) حرکت میکنید و در نهایت، این کمک و خرد مشترک به زندگی شما باز خواهد گشت. این رویکرد، به ویژه برای شرکتکنندگان جشنواره اندیشمندان و دانشمندان جوان، که در فضایی از اشتراک دانش و همکاری حرکت میکنند، یک راهبرد حیاتی محسوب میشود.
نتیجهگیری: «هنر دستیابی» و رسالت علمجویی
کتاب «هنر دستیابی» اثر برنارد راث، بیش از ۱۱۰۰ کلمه در عمق خود، یک پیام کلیدی برای علمجوها دارد: موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای، یک تصادف نیست، بلکه یک عادت آموختنی است که با بهکارگیری تفکر طراحی محقق میشود. راث به ما میآموزد که موانع بزرگ در زندگی، اغلب در بیرون نیستند، بلکه در درون ما و در شیوه اندیشیدن ما نهفتهاند. با پذیرش رویکرد عملگرایانه، کنار گذاشتن بهانهها و تعهد به “انجام دادن” به جای “تلاش کردن”، میتوانیم از چرخه باطل آرزو و انفعال خارج شویم.
برای هر فردی که در جشنواره اندیشمندان و دانشمندان جوان به دنبال پیشبرد یک ایده، پروژه یا مسیر شغلی است، این کتاب یک منبع ضروری است. مطالعه «هنر دستیابی» به شما کمک میکند تا با دیدگاهی جدید به حل مسائل زندگی بنگرید، از زوایه متفاوت به مشکلات نگاه کنید و خلاقانهترین و کارآمدترین راهحلها را برای دستیابی به اهداف بزرگ خود کشف نمایید. این کتاب در حقیقت، ما را به سفری درونی میبرد تا رهبر، طراح و خالق زندگی خود باشیم. اگر شما نیز مشتاق به دستیابی به موفقیت پایدار و تحولآفرین هستید، هنر دستیابی را به برنامه مطالعه خود اضافه کنید و برای تبدیل آرزو به اقدام، آماده شوید.




